گلی یک دختر کوچولوی خوب و ناز بود . او هشت سالش بود و هر روز که پدر و مادرش سر کار می رفتند اوهم به مدرسه می رفت .یک روز که گلی از مدرسه به خانه یشان برگشت رفت پیش مادرش و گفت: مامان ، من می خواهم از امشب مسواک بزنم.
مادرش گفت: چه عجب گلی جان ، ما که از خیلی وقت پیش مسواک خریدیم و بهت می گفتیم مسواک بزن. حالا بگو ببینم چی باعث شده که امروز این تصمیم رو بگیری .
گلی گفت: آخه امروز مربی بهداشت مدرسه در مورد مسواک زدن صحبت کرد. مادر گلی گفت : خوب چی گفت؟
گلی جواب داد : او گفت که اگر مسواک بزنیم دندانها زرد و سیاه نمی شوند ، دهان بوی بد نمی دهد ، درد دندان هم نمی گیریم.
مادر، گلی را بوسید و به او گفت: آفرین به تو که این قدر به حرف معلمت گوش می کنی.
موقع خواب که شد گلی سریع سراغ مسواک و خمیر دندانش رفت و شروع کرد به مسواک زدن ، که ناگهان متوجه شد دهانش پر خون شده است. گلی ترسید و زد زیر گریه . مادر که دهان خونی گلی را دید سریع بغلش کرد و کمکش کرد دهانش را بشوید. مادر گلی هم مثل خود گلی از این که دهان دخترش خونی شده بود ترسید و همین طور که داشت دهان او را می شست بابای گلی راصدا کرد و به اوگفت: دهان گلی وقتی مسواک زد خونی شد نکنه گلی مریضی بدی گرفته باشد . بابای گلی این حرف را که شنید خودش رابه پیش گلی رساند ونگاهی به دهان گلی انداخت وگفت: الان که خونریزی اش بند آمده است،انشاالله چیزی نیست.لازم نیست نگران باشید .فردا صبح با هم می رویم دندانپزشکی ببینیم چرا از دندانهای گلی جان خون میاد.بعد هم گلی رو بغل کرد واورا بوسید.
صبح روز بعد گلی همراه پدر ومادرش پیش دندانپزشک رفتند. دندانپزشک وقتی دندانهای گلی را معاینه کرد گفت: چون که گلی قبلاً مسواک نزده دندانهایش جرم گرفته و این باعث شده که لثه دندانهایش دچارالتهاب و قرمزی شوند و راحت خونریزی کنند و جای نگرانی نیست. البته گلی باید به من قول بده که از این به بعد هر شب دندانهایش را مسواک بزند.
نگرانی پدر و مادر گلی با این حرف آقای دکتر کمتر شد و خوشحال شدند.
دندانپزشک با یک سری وسایل مخصوصی که داشت شروع به جرمگیری دندانهای گلی کرد و بعد از این که کارش تمام شد گفت: خوب گلی جان بلدی چه جوری مسواک و نخ دندان را استفاده کنی.گلی گفت : بله تو مدرسه روش مسواک زدن ونخ دندان کشیدن درست را یاد گرفتم . عمو دکتر گفت پس از امشب با خیال راحت مسواک و نخ دندان بزن. البته ممکن است تا چند روزی یک کمی خون از لثه هایت بیاد ولی یه موقع نترسی ؟ گلی گفت: چشم آقای دکتر . و بعد از آقای دکتر تشکر کرد و همراه پدرو مادرش به خانه رفت .
چند شب اول موقع مسواک زدن یک ذره کمی از دهان گلی خون آمد اما شبهای بعد این مقدار کم تر و کم تر شد ، تا این که لثه های گلی خوب شدند و دیگرموقع مسواک زدن خونریزی نداشتند.آن شب که دیگر دهان گلی موقع مسواک زدن خونریزی نکرد، گلی با خوشحالی رفت پیش مادرش وگفت: مامان دیگه از دهانم خون نمیاد. مامان ،گلی رو بوسید وگفت : خدا رو شکرکه خوب شدی .ولی باید برای همیشه و هر شب دندانهایت را مسواک بزنی تا دوباره ما رو نترسونی.گلی مادرش را بوسید وگفت :چشم مامان خوبم.
|